صلح 

کبوتر صلح وقتی از جنگ به خانه برگشت، یاداشتی را دید. 
سلام عزیزم. 
وقتی این نامه را می خوانی  من مایل ها پرواز کرده ام. زیرا  دیگر تحملش را ندارم. اگرچه تصمیم  سختی بود اما گرفتم! نه اینکه تو را دوست نداشته باشم  ولی ترجیح دادم که بروم و با کبوتری معمولی که بفکر خانه و کاشانه خودش است  زندگی کنم. هر روز که نمی شود رفت و این آدم ها را آشتی داد. یکبار برای همیشه بگذار آنقدر همدیگر را بکشن تا نسلشان منقرض شود. از آنجایی که میدانستم اگر به تو اعتراض کنم مسئله را جدی نمی گیری تصمیم گرفتم بی خبر بروم. »
کبوتر یاداشت را  به جهتی ناخواسته پرتاپ کرد و بعد رفت به سمت اتاقکی مخفی تا غنیمت های جنگی ای را که با خود آورده بود به کلکسیونش اضافه کند.


متین یحیی زاده

داستانک "بعد از بیداری" از متین یحیی زاده

داستانک "صلح" از متین یحیی زاده

داستانک "سیاهچاله" از متین یحیی زاده

بروم ,تو ,گرفتم ,نمی ,رفت ,زاده ,یحیی زاده ,متین یحیی ,اعتراض کنم ,کنم مسئله ,مسئله را

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لیموشو تولید کننده سینی کابل 33530243 نردبان کابل|لوله برق فولادی،گالوانیزه،لوله فلکسیبل برق گروه آموزشی متوسطه دوم معارف استان چهارمحال و بختیاری مطالب کاربردی مدرسه ی خوب miss-pari پایگاه خبری ندای زرند بازی و موسیقی مدرسه ای با محیطی شاد ، با نشاط ، دلخواه و سرشار از انرژی آموزش ابتدایی شهرستان استهبان